فوج

سه چیز است که خداوند عزّتمند دربارۀ آن ها به کسی اجازۀ مخالفت نداده است. رساندن امانت به نیکوکار و بدکار، وفای به عهد با نیکوکار و بدکار و نیکی به پدر و مادر، چه نیکوکار باشند و چه بدکار.
امروز چهارشنبه 19 اردیبهشت 1403
تبليغات تبليغات

نیکی به پدر و مادر


 


نیکی به پدر و مادر


 

[١٩٩٨]١-ابو ولاّد حنّاط گفته است: از حضرت صادق علیه السّلام دربارۀ این آیه پرسیدم: (و به پدر و مادر نیکی کنید.) [اسراء (١٧) :٢٣]و گفتم: این نیکی چیست؟ فرمودند: نیکی این است که با آنان خوش رفتاری کنی و ایشان را وا نداری که آنچه را به آن نیازمندند از تو درخواست کنند، اگرچه بی نیاز هم باشند.

مگر خداوند عزّتمند نمی فرماید: (هرگز به نیکی نمی رسید مگر از آنچه دوست می دارید، ببخشید.) [آل عمران (٣) :٩٢]سپس فرمودند: امّا این آیه که فرمود:


 

سوگند به آن که مرا به حقّ برای پیامبری برانگیخت. انس یک شب او با تو، بهتر از یک سال جهادت در راه خدا است.

(چنان که یکی یا هر دوی ایشان در نزد تو به پیری رسیدند، کلمه ای رنجش آور با آنان نگو و تندی نکن.) [اسراء (١٧) :٢٣]یعنی اگر تو را آزردند، به آنان کلمۀ افّ هم نگو و اگر زدند تندی نکن. (و با بزرگواری با ایشان سخن بگو.) [اسراء (١٧) :٢٣]یعنی اگر تو را زدند، بگو: خدا شما را بیامرزد. که این سخنی بزرگوارانه از سوی تو است. (و به آن ها با افتادگی مهربانی کن.) [اسراء (١٧) :٢٣]یعنی نگاهت را جز به مهر و دلسوزی، به آنان ندوز. صدایت را بالا نبر، دستت را بالاتر از دستشان نبر و از آنان پیش نیفت. [١٩٩٩]٢-محمّد مروان گفته است: از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم می فرماید:

مردی به نزد رسول خدا آمده، عرض کرد: ای رسول خدا مرا سفارشی بفرما.

فرمودند: چیزی را شریک خدا قرار نده، اگرچه تو را در آتش بسوزانند و شکنجه گردی. مگر درحالی که دلت به ایمان مطمئن باشد. و از پدر و مادرت اطاعت کرده، به آنان نیکی کن، چه زنده باشند و چه درگذشته. و اگر به تو فرمان دادند که خانواده و مالت را رها کنی، چنان کن که آن از ایمان است.

[٢٠٠٠]٣-سیف از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که فرمودند: در روز قیامت چیزی همانند توپ می آید و به پشت مؤمن زده، او را به بهشت می برد. و گفته می شود: این نیکی [دنیا]است.

[٢٠٠١]4-منصور حازم گفت: به حضرت صادق علیه السّلام عرض کردم: کدام اعمال برترین اند؟ فرمودند: نماز در وقت خود، نیکی به پدر و مادر و جهاد در راه خداوند شکوهمند.

[٢٠٠٢]5-درست ابو منصور از حضرت کاظم علیه السّلام روایت کرده که مردی از رسول خدا پرسید: حقّ پدر بر فرزندش چیست؟ فرمودند: او را به نام نخواند، پیشاپیش او راه نرود، پیش از نشستن او ننشیند و برایش دشنام نخرد.

[٢٠٠٣]6-مردی گفته است: من نزد حضرت صادق علیه السّلام بودم که ایشان با عبد الواحد انصاری دربارۀ آیۀ(و به پدر و مادر نیکی کنید.) صحبت فرمودند: ما پنداشتیم این آیه ای در [سورۀ]بنی اسرائیل است در آن جا که فرموده است: (و پروردگارت حکم کرده که جز او را بندگی نکنی. [و به پدر و مادر نیکی کنی.]) [اسراء (بنی اسرائیل) ، (١٧) :٢٣]چون اندکی گذشت، در این باره پرسیدم. فرمودند: این آیه در [سورۀ]لقمان است: (و به انسان نسبت به پدر و مادرش [نیکی را]سفارش کردیم [. . .]و اگر آن دو بکوشند که تو ندانسته چیزی را شریک من قرار دهی اطاعتشان نکن.) [لقمان (٣١) :١4 و ١5]و این از فرمان دادن به پیوند و رعایت حقّشان در هرحال بزرگ تر است. (و اگر بکوشند که تو ندانسته چیزی را شریک من قرار دهی آنان را فرمان مبر.) نه، بلکه خداوند به پیوند با آنان فرمان داده است و اگرچه پدر و مادر، فرزند را به روآوردن به شرک وادارند. و این آیه جز بر بزرگی حقّ پدر و مادر نمی افزاید.


 

از سنّت و نیکو است که مرد به نام پدرش خوانده شود.

[٢٠٠4]٧-از محمّد مروان روایت شده که حضرت صادق علیه السّلام فرمودند: چه چیزی شما را بازمی دارد که به پدر و مادرتان چه زنده و چه درگذشته، نیکی کنید. برایشان نماز بگذارید و صدقه بدهید و حجّ کرده، روزه بگیرید تا پاداشش برای آن ها باشد و به همان اندازه برای خودتان هم. تا خداوند عزّتمند به سبب نیکی و پیوندتان، به شما خیر فراوانی بیفزاید.

[٢٠٠5]٨-معمّر خلاّد گفته است: به حضرت رضا علیه السّلام عرض کردم: من برای پدر و مادرم که حقّ را نمی شناسند دعا بکنم؟ فرمودند: دعایشان کن و برایشان صدقه بده. و اگر زنده بودند و حقّ را نمی شناختند با آن ها مدارا کن. که رسول خدا فرموده اند: خداوند مرا برای مهر برانگیخته است نه برای بی مهری.

[٢٠٠6]٩-هشام سالم از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که مردی به نزد رسول خدا آمده، عرض کرد: ای رسول خدا به چه کسی نیکی کنم؟ فرمودند: به مادرت. عرض کرد: سپس به چه کسی؟ فرمودند: به مادرت. او عرض کرد: سپس به که؟ فرمودند: به مادرت. او باز عرض کرد: سپس به که؟ فرمودند: به پدرت.

[٢٠٠٧]١٠-جابر از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که مردی به نزد رسول خدا آمده، عرض کرد: ای رسول خدا من برای جهاد راغب و بی تابم. پیامبر گرامی به او فرمود: پس در راه خدا جهاد کن که اگر کشته شوی، نزد خدا زنده ای و روزی می خوری و اگر بمیری پاداشت به عهدۀ خداوند است و اگر بازگردی از گناهان بازگشته ای و گویا که تازه به دنیا آمده ای. او عرض کرد: ای رسول خدا، پدر و مادر پیری دارم که می پندارند به من انس گرفته اند و دوست ندارند به جهاد بروم. رسول خدا فرمودند: پس با پدر و مادرت بمان. سوگند به آن که جانم در دست او است، انس یک شب و روز آنان با تو بهتر از یک سال جهاد است.

[٢٠٠٨]١١-زکریای ابراهیم گفته است: من نصرانی بودم. وقتی مسلمان شدم، حجّ به جا آورده، به نزد حضرت صادق علیه السّلام رفتم و عرض کردم: من بر دین نصرانیت بودم و اینک اسلام آورده ام. فرمودند: چه چیزی در اسلام دیدی؟ گفتم: این سخن خداوند شکوهمند را که فرمود: (تو نمی دانستی کتاب و ایمان چیستند ولی ما آن را نوری قرار دادیم تا هرکس را می خواهیم هدایتش کنیم.) [شورا (4٢) :5٢]فرمودند: پس، خدا تو را هدایت کرده است. سپس سه بار فرمودند:

خدایا او را هدایت کن. و فرمودند: هرچه می خواهی بپرس. من عرض کردم:

پدر و مادر من و خانواده ام نصرانی اند. مادرم نابینا است و من با ایشان هستم و در ظرفشان غذا می خورم؟ فرمودند: گوشت خوک هم می خورند؟ عرض کردم: نه، دست هم نمی زنند. فرمودند: پس اشکالی ندارد، از مادرت مراقبت کرده، به او نیکی کن. و چون درگذشت کارش را به دیگری نسپار و خودت انجامشان بده و به کسی نگو که نزد من آمده ای تا تو را در منا ببینم، ان شاء اللّه. او گفته است: من به منا آمدم. مردم گردش بودند و گویا او آموزگار کودکان است. این می پرسید و سپس آن می پرسید. وقتی به کوفه رسیدم به مادرم مهربانی کردم. غذایش می دادم و جامه و موهایش را تمیز می کردم و در خدمتش بودم. مادرم به من گفت:

پسرم وقتی به دین من بودی برایم چنین کاری نمی کردی، چه شده که از وقتی به دین حنیفیّه درآمده ای چنین کارهایی از تو می بینم؟ من گفتم: مردی از فرزندان پیامبرمان مرا به این کارها فرمان داده است. او گفت: این مرد، خودش پیامبر است؟ گفتم: نه بلکه پسر پیامبر است. او گفت: پسرم، این مرد پیامبر است. زیرا این فرمان ها، سفارش پیامبران است. من گفتم: مادر جان پس از پیامبرمان، هیچ پیامبر دیگری نیست، بلکه او پسر پیامبر است. او گفت: پسرم دینت بهترین دین است. آن را به من عرضه کن. من آن را به او معرّفی کردم و او اسلام آورد و سپس به او آموختم تا نماز ظهر و عصر و شام و خفتن پایانی را بگذارد. سپس شبانه بیمار شد و گفت: پسرم آنچه را به من آموختی. بازگو. من آنها را برایش بازگفتم.

او به آن ها اقرار کرد و درگذشت. چون بامداد شد، مسلمانان غسلش دادند و خودم برایش نماز خوانده، در گورش نهادم.

[٢٠٠٩]١٢-عمّار حیّان گفت: به حضرت صادق علیه السّلام از نیکی پسرم با خودم سخن گفتم. فرمودند: من او را دوست می داشتم و اینک محبّتم به او بیشتر شد. روزی خواهر رضاعی رسول خدا به نزد ایشان آمد. چون حضرت او را دید، شادمان شده، رواندازش را برایش پهن کرده، او را بر آن نشاند. سپس به سخن گفتن با او آغاز کرد، درحالی که به رویش لبخند می زد. آن گاه که او برخاسته، رفت و برادر او آمد، حضرت با او چنان نکرد. گفتند: ای رسول خدا با خواهرش خدمتی کردی که با خودش که مرد بود، نکردی؟ فرمودند: زیرا او به پدر و مادرش نیک رفتارتر از برادرش بود.

[٢٠١٠]١٣-ابراهیم شعیب گفته است: به حضرت صادق علیه السّلام عرض کردم: پدر من بسیار پیر و ناتوان شده، و وقتی کاری دارد ما او را بر دوش می بریم. فرمودند:

اگر توانستی خودت این کار را بکن و به دست خودت برایش لقمه بگیر که این، فردا برایت سپری خواهد بود. [٢٠١١]١4-جابر گفت: شنیدم مردی به حضرت صادق علیه السّلام می گفت: پدر و مادر من از مخالفان ما هستند؟ فرمودند: به آنان نیکی کن، چنان که به مسلمانان پیرو ما نیکی می کنی.

[٢٠١٢]١5-عنبسۀ مصعب از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده که فرمودند: سه چیز است که خداوند عزّتمند دربارۀ آن ها به کسی اجازۀ مخالفت نداده است.

رساندن امانت به نیکوکار و بدکار، وفای به عهد با نیکوکار و بدکار و نیکی به پدر و مادر، چه نیکوکار باشند و چه بدکار.

[٢٠١٣]١6-سکونی از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که فرمودند: از سنّت و نیکو است که مرد به نام پدرش خوانده شود.

[٢٠١4]١٧-معلاّی خنیس از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که مردی به نزد پیامبر آمده، از ایشان دربارۀ نیکی به پدر و مادر پرسید. حضرت فرمودند: به مادرت نیکی کن، به مادرت نیکی کن، به مادرت نیکی کن. به پدرت نیکی کن، به پدرت نیکی کن، به پدرت نیکی کن. و مادر را پیش از پدر فرمود.

[٢٠١5]١٨-ابو خدیجه از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که مردی به نزد پیامبر گرامی آمده، عرض کرد: من دختری داشتم. او را بزرگ کردم و چون به بلوغ رسید، لباس هایش را پوشانده، او آراستم، سپس به سر چاهی آورده، در آن انداختم و آخرین سخنی که از او شنیدم این بود که گفت: پدر جان، کفّارۀ این کار چیست؟ حضرت به او فرمودند: آیا مادر زنده ای داری؟ او عرض کرد: نه.

فرمودند: خالۀ زنده داری؟ عرض کرد: بله. فرمودند: پس به او نیکی کن که به جای مادر است و کفّارۀ آنچه کرده ای، می شود. ابو خدیجه گفته است: به حضرت صادق علیه السّلام عرض کردم: این کار چه هنگامی بوده است؟ فرمودند: در جاهلیّت. آنان از ترس اسیر شدن دختران و بچّه دار شدن شان در گروه دیگر، دختران را می کشتند.

[٢٠١6]١٩-سدیر گفته است: به حضرت باقر علیه السّلام عرض کردم: آیا فرزند می تواند پدرش را پاداش دهد؟ فرمودند: جز در دو صورت نمی تواند: وقتی پدر برده باشد و پسرش او را خریده، آزادش کند، یا بدهی ای داشته باشد و پسرش آن را بپردازد.

[٢٠١٧]٢٠-جابر گفته است: مردی به نزد رسول خدا آمده، عرض کرد: من مردی جوان و خستگی ناپذیرم که جهاد را دوست می دارم ولی مادری دارم که نمی پسندد به جهاد بروم؟ پیامبر گرامی به او فرمودند: بازگرد و با مادرت بمان.

سوگند به آن که مرا به حقّ برای پیامبری برانگیخت. انس یک شب او با تو، بهتر از یک سال جهادت در راه خدا است.

[٢٠١٨]٢١-محمّد مسلم از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده که فرمودند: گاهی بنده در زنده بودن پدر و مادرش به آنان نیکی می کند، سپس آن گاه که می میرند، نه بدهی شان را می دهد و نه برایشان آمرزش خواهی می کند، پس خداوند او را از نافرمانان می نویسد. و گاهی بنده ای در هنگام زنده بودن پدر و مادر از آن ها نافرمانی کرده، نیکی شان نمی کند و چون درمی گذرند، او بدهی شان را پرداخته، برایشان آمرزش می خواهد و خداوند عزّتمند او را از حرمت گذاران می نویسد.

اصول کافی ج3ص...364

 

گذشت



دسته بندي: کتاب انلاین,حدیث,
مطالب مرتبط :

ارسال نظر

کد امنیتی رفرش

مطالب تصادفي

مطالب پربازديد